نتایج جستجو برای عبارت :

اندر احوالات گوشه نشینی آن پیر فرزانه !

سلام همراهان گرامی اچ پلاسخدمت روی گل شما عرض کنم که جدیداً تو وبلاگ ها که نگاه میکنم تیتر "اندر احوالات" رو زیاد میشنوم حالا خودم دست به کار شدم تا یه اندر احوالات برا خودم داشته باشمپس با من همراه باشید...❤️️اندر احوالات فضای مجازیوالا دیگه ازش خسته شدم . آخه واقعا انسان رو کلافه میکنه . توی دویست تا گروه و کانال باشی ولی اعصاب نداشته باشیجونم براتون بگه یه بار جوگیر شدم زدم تلگرام رو از ریشه حذف کردم . چون داشت اعصابم رو خورد می کرد . البته
حال عالَم سر به سر پرسیدم از فرزانه‌ایگفت: یا خاکی است یا بادی است یا افسانه‌ای
گفتمش، آن کس که او اندر طلب پویان بود؟گفت: یا کوری است یا کری است یا دیوانه‌ای
گفتمش: احوال عمر ما چه باشد عمر چیست؟گفت: یا برقی است یا شمعی است یا پروانه‌ای


ادامه مطلب
وبالعکس دلقکها به خاطر اینکه خود واستعدادهایشان را ممکن است چندان جدی نگیرند از پیشرفتهای خود غافل شوند وفقط سربه هوا باشند اگر یک دلقک خود را با فرزانه ی درونش آشتی دهد میتواند حقایق را به صورت طنز وسرگرمی به صورتی که به کسی برنخورد بازگو کند و در مسیر زندگی خود از قدرت مشاهده وگوش دادن فرزانه برای پیشرفتهایش استفاده کند...
بهتر نبود این لباس صورتی بیمارستان ها سایز بندی داشت؟
خیلی داغون شده تیپم
دارم توی لباسه گم میشم
فعلا بخش اورژانس بستری شدم،اوضاع انقدر خنده داره
خانوم روبروییم نشسته داره تخمه میشکنه :)))
 البته منتظر جواب ازمایش خون هستم
دکتر گفت باس خون تزریق بشه بهم
خب همون طور که درجریانید یا نیستید ، روابط فامیلی و خواهر برادری در این سریال واقعا پیچیده است! 
من تا نیمه سریال در تلاش برای فهمیدن این روابط پیچیده بودم، پدر همش میخواست بفهمونه بهم که قضیه چیه! و من‌نمیفهمیدم ...
دست آخرم بهم‌گفت تو مگه ارتباطات نمیخونی؟ چطور نمی فهمی این‌جیزارو؟
و 
من
هیچ
من
نگاه!
چند روزی مرخصی گرفتم که یعنی چند تا کار انجام بدم
اما
امان از این xilinx اول که تحریمیم نذاشت وارد سایت بشیم
حالا هم که وارد شدیم اطلاعات حسابم رو دیده میگه نمیتونیم این اطلاعات رو تایید کنیم...
هر چند من یکمی "askfhdhf" چرند بجای آدرسو اینا نوشتم ....
مرض داره
متن نوحه ترکی احوالات قتلگاه امام حسین (ع)
متن نوحه احوالات قتلگاه؛ زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها در قتلگاه ؛ متن نوحه ترکی قتلگاه
زبانحال حضرت زینب (سلام الله) در قتلگاه
باجین بو آیریلیقا بی قراریدور یارالی
 مثال بلبل اِیشیم آه و زاریدور یارالی
ادامه مطلب
دیگه میخوام استعفا بدم .
خسته ام از سوختن های مدام  .
از ققنوس بودن !
اینبار از وسط آتش کسی بیرون نمیاد ...

روح وحشی
+شرمنده که نمیتونی با سوختنم سلفی بگیری .
به همین خوندن و گزارش هام اکتفا کن !
این مدلی شدیم دیگه !
مرگ چه جسمی و چه روحی شده وسیله ی سرگرمی .
شعرام
 واگویه هام
 این یادداشت هام بخصوص "اندر احوالات روح وحشی " شرح حال خراب یک آدم ه که از آدم بودن خسته است .
کاسبی پسرش را فرستاد تا راز خوشبختی را از فرزانه ترین فرد جهان بیاموزد. پسرک چهل روز در بیابان ها راه رفت تا سر انجام به قلعه زیبایی بر فراز کوهی رسید. مرد فرزانه ای که او می جست آنجا می زیست. اما پسرک به جای ملاقات با مردی مقدس وارد تالاری شد که جنب و جوش عظیمی در آن وجود داشت. تاجران می آمدند و می رفتند، مردم با هم صحبت می کردند و گروه موسیقی می نواخت. میزی مملو از غذاهای لذیذ برای مصرف در آنجا دیده می شد. دو ساعتی طول کشید تا بتواند با مرد فرزان
بسم الله
وقتی دو روز گوشی داری
ولی نداری!
 اندر احوالات هنگیدن پارس جان!
کارم به جایی رسیده بود هرکسی میتونست جواب تلفنش رو بده بهش غبطه میخوردم!
خلاصه این بازی کثیف با فلش کردن گوشیم تموم شد فعلا!!!
ولی راه همچنان ادامه داره
دکتر گوشی برگشته میگه: اینو از کجا آآوردی؟؟؟
:/
اینقد من سر داشتن پارس فحش خوردم و چشم غره دیدم که نگو!
خلاصه قدر گوشی هاتونو بدونین:)
ادامه مطلب
وقتی چندین و چندوبلاگ داشته باشی، همین میشه که ندونی تو کدوم بنویسی. تو یکی میترسی پرستیژ خانمانه بودنت بریزه به هم. در اون یکی رو هم گل گرفتی. یکی دیگه رو هم که نوشتی به روز نمیشه. اینجا هم انگار حال نمیکنی. اما تو دلت میخواد بنویسی. چه خوب چه بد. چه نوشته هات به درد لای جرز دیوار بخوره و چه به درد قاب گرفتن برای سالن پذیرایی. میرم به وبلاگهای دیگه سر میزنم، غبطه میخورم به حال صاحباشون. راحت مینوسن. منو هزار غول ریز و درشت احاطه کرده که اگه بخوام
«چون عمر به سر رسد چه بغداد و چه بلخ
پیمانه که پر شود چه شیرین و چه تلخ
می نوش که بعد از من و تو ماه بسی
از سلخ به غره آید از غره به سلخ»
ولی فردا صبح به این فکر نکن که چه کردی. اهمیتی نداره. فقط راهت رو بکش و برو‌ از اون‌جا؛ تا شبی دگر، جایی دگر.
1مهر- شب:
توی بخش پیش آقای فرزانه  و الهه بود. لم داده بود روی صندلی و پاشم انداخته بود رو پاش و شاد و خندان قضیه پس گرفتن پول رو واسش تعریف میکرد.
- نمیدونی آقای فرزانه.. اگه بهم حقوق میدادن اینقدر بهم حال نمیداد!.. پول پس گرفتن از هاشمی واقعا کار بزرگیه!
من- صادقی!.. الان وقتشه که دیگه اونو به من پس بدی!
- پس بدم؟.. تازه موفق شدم ازت بگیرمش.
ادامه مطلب
تحقیق افکار و احوالات امین الدوله
دانلود تحقیق کارشناسی ارشد رشته تاریخ با موضوع افکار و احوالات امین الدوله، در قالب فایل word و در حجم 207 صفحه. مهمترین موفقیت امین الدوله در طول دوران صدارتش تشویقی بود که از دانش آموزان می کرد و مدارس ابتدایی را به شیوه اروپایی در ...
از زمانی که این ویروس کرونا اومده، من به کلی تغییر کردم 
مدام به اون دنیا و مرگ فکر می کنم. خیلی کارهای اشتباهم رو ترک کردم. کسی جرات داره غیبت کنه، صورت من قرمززززز میشه.میرم تو شکم غیبت کننده که حرف نزنه.رفتارهام تحت کنترل هست شدیداااااا.نماز صبحها هم قضا نمیشه :)
ویروس کرونا برای هر کی که بد شده برای من خوب بود 
هر چند میدونم وضعیت خوبی نیست. ولی باید صبر کرد .مرگ هر کسی رو خدا میدونه 
دیر یا زود وقت مرگ میرسه 
میدانمهست تاریخ بی نظیری در همهمه ی زندگیِ بی سر و سامانِ منکه در گوشه ای از ازدحام خیابانی شلوغمی نشینی کنارِ من و از غیب ترین احوالات دلم با من سخن می گوییو من از لطافت کلماتت تو را خواهم شناختبا تو عمق جانم را به زبانم جاری میکنمو نگاهم را لبریز از تبسم محزونت خواهم ساختآن روز در کنار رهگذرانِ بی توجهآرام پا به پای اشک هایت اشک خواهم ریخت !
اینا ورژن های جدید مردم دوستی و حیوان دوستی و.... هستن که اپدیت میشن:)))
1-اندر احوالات من و دختر عمه !!!
2- خاطرات منو کرم خاکی ها !!!
3- منو دختر عمویی که حتی با اش هم سس میخوره :(
4- خاطرات شیرین تقلبها!!!
5- اندراحوالات منو معاون دوران دبیرستان :||||||||||||
6- .... ( باید یادم بیاد )
     خب میرسیم قسمت دوم ماجراهای منو دختر عمه:)
یه روز رفته بودیم پیک نیک.. تاب بسته بودیم نوبتی بازی میکردیم.. اعتراف میکنم من هرچقدم خشونت به خرج بدم انصافا کارای خیلی خطرناکو انجام نمیدم ولی دختر عمم چرا( کی میگه ماستمن ترشه ). ماجرا از اونجایی شروع شد که من که نشسته بودم و دختر عمه جوون قرار بود هلم بده، تابو برد بالا یه لحظه من متوجه شدم یکم شله گفتم همونجوری نگه دار یکم طنابو سفتش کنم.. تا یه دستمو ول کردم از طناب یهو از همون بالا هلم داد!!
ا
که من از علاقه و محبتم نسبت به ترمه یا همان بته جقه نگویم! از علاقه ام به نقاشی های گل و بلبل نگویم! تقریبا تمام زندگی ام این طرح و نقش را دارد و البته اتفاقی این قالب را پیدا کردم.
دنیا دنیا ذوق کردیم از قالب جدید...
فکر کنید چقدر در طراحی این نقش ها هنر به کار برده شده...
متاسفانه مردم این دوره زمانه خارجی پسند شده اند. 
+بی خوابی تقریبا داره به 48 ساعت میرسه. این پست را هم برای تلطیف روحیه نوشتم وگرنه حتی نمیتوانم انگشتان زارم را تکان بدهم و تایپ ک
روی زمین خاکی داشتم با نوک کتونی کلمه می نوشتم...اسم تو رو نوشتم مربی تنیسم اومد. شتابزده کف کتونی رو روی اسمت کشیدم خاک پخش و پلا بشه تو نخونه. 
در همین احوالات شاعرانه بودم یکی گوشه چادر برزنتی روی زمین رو پس زد اومد داخل توپهای ضربه های خارج از کادر زمین رو برگردوند به سبد. من هوارم رفت هوا که آقا نمیبینی حجاب نداریم! چرا اومدی داخل؟! اقاهه گفت بله دیدم اما شما هم مثل خواهرم؛ عیبی نداره! :/
 
گریه کن ازبهرشیعه وضع دنیا شد خراب/دوره آخرزمان وفتنه هایی در نقاب/وضع سخت دریمن بین باعراق وسوریه/یاکه لبنان و فلسطین مردمش اندرعذاب/هم گرانی هم جنایت رسم دنیا گشته است/بی نصیب ایران نباشد فتنه ها اندر شتاب/فتنه یعنی جلوه حق در غبار دشمنان/ابرهای تیره آید بر رخ این آفتاب/دشمنان ازروی کینه خنجراز رو بسته اند/هست تهدید زیادی ازبرای انقلاب/شرط پیروزی ملت درولایت محوری است/حامی سیدعلی رامیدهد ایزد ثواب/رهبر فرزانه مانائب صاحب زمان/می خروشد س
بعضی ها خوشحالند و خوشحالیشان حتی توی کامنت گذاشتنشان هم مشخص است . بعضی ها الکی خوشند و الکی خوشیشان را فقط می شود از چشمهایشان فهمید . بعضی ها درد دارند و دردشان را همه جا جار می زنند . بعضی ها درد دارند و دردشان را فقط از چشمهایشان می شود فهمید . بعضی ها گریه می کنند اما اشکهایشان، اشک تمساح است . بعضی ها گریه نمی کنند اما از چشمهایشان معلوم است  که اشکی به بزرگی یک سکوت گوشه ی چشمشان به کمین نشسته . بعضی ها نیتشان خوب است اما بد عمل می کنند .
امروز زنگ زدم از فرزانه معذرت خواهی کردم.اونم عذرخواهی کرد که از کوره در رفته اون حرفارو زده ولی گفت منتظر بوده اول من زنگ بزنم معذرت بخوام تا بعد عذرخواهی کنه:/
+یکشنبه تولد فرزاده، فرزانه دعوتم کرد.
++ کمک کنید چی بخرم براش؟ به غیر از تیشرت:))) فک کنم ده تاشو ازم کادو گرفته تا حالا:)))
می دونست امروز قراره با فرزانه برم خرید لوازم التحریر...وقتی اومد گفت چیا گرفتی؟ برو بیار ببینم:)
کیفمو که دید تعجب کرد گفت تو که همیشه کیف تک رنگ دوست داشتی چی شده  گل گلی خریدی؟:) راستشو بگو کی تونسته رو تو اعمال سلیقه کنه ها؟ ولی خوشگله، تنوع شد...
تقصیر فرزانه شد..همش تقصیر اون بود...اگه اون حرفارو نمیزد ، اگه مجبورم نمی کرد اون حرفارو بهش بزنم اگه اونطوری ولم نمی کرد بره اگه حالمو خراب نمی کرد شاید می تونستم امشب....... 
اصلا چرا باید این همه در
چو دست بر سرِ زلف‌اش زنم، به‌تاب رَوَد
ور آشتی طلبم، با سرِ عتاب رَوَد
چو ماهِ نو رهِ نظّارگانِ بی‌چاره،
زَنَد به گوشه‌یِ ابرو و، در نقاب رَوَد
شبِ شراب خراب‌ام کند به بیداری
وگر به روز شکایت کنم، به خواب رَوَد
طریقِ عشق پرآشوب-و-آفت است، ای دل
بیفتد، آن‌که در این راه با شتاب رَوَد
حباب را چو فتد بادِ نخوت اندر سر،
کلاه‌داری‌اش اندر سرِ شراب رَوَد
گداییِ درِ جانان به سلطنت مفروش
کسی زِ سایه‌یِ این در به آفتاب رَوَد
دلا، چو پیر شدی
این گوشه از سالن مطالعه که من میشینم، ظاهرا کارهایی جز مطالعه هم درش انجام میشه!!
مثلا چن شب پیش دوستان برای آماده شدن جلسه دفاع اومدن و دوست عزیز مدافع خودشون رو پیراستن. تو همون گوشه.
یکی میاد و فقط با گوشیش ور میره...تو همون گوشه.
اصلا یکی میاد و میگیره اینجا میخوابه ...اونم تو همون گوشه.
.
.
.
الان تو همون گوشه  دو نفر چنان دارن با هم حرف میزنن که احساس میکنی اینا از تو شکم مادر همدیگر رو میشناختن...چ چیز عجیبیه این دوستای خوابگاهی ...عجیب ترش اونج
خدا چو صورت ابروی دلگشای تو بستگشاد کار من اندر کرشمه‌های تو بست
مرا و سرو چمن را به خاک راه نشاندزمانه تا قصب نرگس قبای تو بست
ز کار ما و دل غنچه صد گره بگشودنسیم گل چو دل اندر پی هوای تو بست
مرا به بند تو دوران چرخ راضی کردولی چه سود که سررشته در رضای تو بست
چو نافه بر دل مسکین من گره مفکنکه عهد با سر زلف گره گشای تو بست
تو خود وصال دگر بودی ای نسیم وصالخطا نگر که دل امید در وفای تو بست
ز دست جور تو گفتم ز شهر خواهم رفتبه خنده گفت که حافظ برو که پ
های:"]
من الان خونه یکی ازدخاله هام تشریف دارمو قراره تا صب همینجا باشم صب زودم میرم خونه و بعدش هم که راهی مدرسه میشم. فیلم تبدیل شوندگان 1 رو ریخته بودم تو گوشی و میخواستم ببینم که وقت نشد •_•
الان وازلین مخصوص بچه {مال پسر خالمه) زدم به دستام در یه حال بسی خرسندانه هستم چون خعلی خوش بوئه ^^
و الان هم زیر پتوئم و بسی چشم انتظار فردا که به لبتاپ عزیزم برسم*-*
یه رمان هم تا یه جاهایی نوشته بودم ژانر پلیسی درام تصمیم گرفتم اونو اینجا بزارم و بعد سعی
سال گذشته شب یلدا ، همه‌ی خاله ها و بچه ها و نوه ها خونه‌ی مادربزرگم دعوت بودیم و مراسم شب چله اونجا برگزار شد. از اونجایی که امسال خیلی ها باید طرف همسرهاشون رو هم راضی نگه میداشتن، پنجشنبه شب رو یک ویلا خارج از شهر رزرو کردیم و همگی دور هم جمع شدیم و تا عصر جمعه در کنار هم بودیم و خیلی خوش گذروندیم.
و اما دیشب که شب یلدای اصلی بود با خواهر شوهرها و پسر خواهر شوهر منزل مادر شوهر جمع شدیم به صرف کوفته که خواهر شوهرم پخته بود و میوه و دسر که ما آم
در ستایش سرور جوانان اهل بهشتسبط پیغمبر تویی یا مجتبیزاده حیدر تویی یا مجتبینور چشم فاطمه دخت نبیحامی مادر تویی یا مجتبیدر سپهر پر فروغ پنج تنچارمین اختر تویی یا مجتبیخوبی خوبان همه اندر تو جمعکان سیم و زر تویی یا مجتبیسرور اهل جوانان بهشتبر کریمان سر تویی یا مجتبیخانه ات را در به روی خلق بازاجود و اکبر تویی یا مجتبیبا فقیران حشر و نشرت بی نظیرلطف را مظهر تویی یا مجتبیچهره ات یادآور ختم رسلبا شکوه و فر تویی یا مجتبیدر شجاعت برتر از وصف و بی
دور دیدن مشکلات نباید اورااز دیگران دور کند چون مشکلات رااز بیرون میدید آرامش عجیبی دراو موج میزدحتی دراوج سختی ها. او فرزانه ای بود که به عدم وابستگی رسیده بود وباید سعی میکرد از مسایل روزمره ی زندگی که سطحی میدانست دور نشود. او یک دانشمند، مطالعه گر، مشاهده گر بود که عیوب ومسایل دیگران را به خوبی میدید او میدانست باید جهان را درکند درحالی که درک کردن جهان برای او کاری پایان ناپذیر بود ووقتی اوپخته تر شد فهمید باید جز اینکه دانش خودرابه دی
قاصدک سوخته | فرزانه رجبی
نام رمان:#قاصدک_سوخته
نویسنده: فرزانه رجبی
ژانر:عاشقانه ، اجتماعی
خلاصه رمان قاصدک سوخته:
دانلود رمان قاصدک سوخته؛ داستان در مورد دختری شهرستانی را روایت می کند که به تهران اومده که با کار کردن بتونه خرج خودش را در بیاره که در شرکت خدماتی که مشغول کار شده به مهمانی فرستاده میشه و در اون مهمانی متوجه میشه کسی قصد کشتن یکی از مهمان های که در اون جمع حضور دارند را داره
 
 لینک دانلود رمان قاصک سوخته :
دانلود رمان قاصدک
 
ای دل به کوی عشق گذاری نمی‌کنی
اسباب جمع داری و کاری نمی‌کنی
چوگان حکم در کف و گویی نمی‌زنی
باز ظفر به دست و شکاری نمی‌کنی
این خون که موج می‌زند اندر جگر تو را
در کار رنگ و بوی نگاری نمی‌کنی
مشکین از آن نشد دم خلقت که چون صبا
بر خاک کوی دوست گذاری نمی‌کنی
ترسم کز این چمن نبری آستین گل
کز گلشنش تحمل خاری نمی‌کنی
در آستین جان تو صد نافه مدرج است
وان را فدای طره یاری نمی‌کنی
ساغر لطیف و دلکش و می افکنی به خاک
و اندیشه از بلای خماری نمی‌کنی
حا
باسمه تعالینیایشدعای سماتغزل۴گفت باقر این دعا را از برای سالکان و عارفاناز شمیمش میشود مسرور قلب و روح و جانقلب ها را می کند شاداب آن اسمای پاکخوانده گردد عصر جمعه، مشعل عشق و روان
حاوی اسرار حق باشد سمات و نام هومستحب باشد قرائت، گر توانی آن بخوانپر ز رمز است و نشانه در اجابت این دعازین سبب خوانند آنرا چون سمات و یک نشانهست مقبول عوام مردم و اصحاب خاصپر ز مضمون های عالی و معارف اندر آنمی کند محفوظ ما را از شیاطین دروندور سازد دشمنان را، از
باسمه تعالینیایشدعای سماتغزل۴گفت باقر این دعا را از برای سالکان و عارفاناز شمیمش میشود مسرور قلب و روح و جانقلب ها را می کند شاداب آن اسمای پاکخوانده گردد عصر جمعه، مشعل عشق و روان
حاوی اسرار حق باشد سمات و نام هومستحب باشد قرائت، گر توانی آن بخوانپر ز رمز است و نشانه در اجابت این دعازین سبب خوانند آنرا چون سمات و یک نشانهست مقبول عوام مردم و اصحاب خاصپر ز مضمون های عالی و معارف اندر آنمی کند محفوظ ما را از شیاطین دروندور سازد دشمنان را، از
درد دارم همیشه .
نمیدونم کجام درد میکنه و چرا !
ذهنم
روحم
روانم
دلم
نمیدونم واقعا .
وراجی میکنم .
الکی میخندم .
فعالیت میکنم .
همه اش واسه اینکه کسی نفهمه که درد دارم . دردم شده حریم خصوصی .
حریمی که شده گوشه ی این وبلاگم .
خوبی مخاطب خاموش همینه دیگه .
فکر میکنی داری توی دفترچه ی یادداشت رمز دار مینویسی . یادداشت های کاملا یواشکی !
بی خیال ربات ها که پست هام را کپی میکنن .
بی خیال اونایی که میخونن و سکوت میکنن .نه من میشناسم شون نه اونا منو.
بی خیال او
شمع اندر شب بسوزد، عمر خود سازد تباه،
می دمد صبح سفید و میشود روزش سیاه.
گرچه شمع اندر سرش باشد کلاهی همچو زر،
بامرام آخر سرش را م یخورد این زرکلاه.
خانه را روشن نماید شمع از سوزش، ولی
گشته است او قاتل پروانه های بی پناه.
هر قدر این عالم فانی شود روشن ز نور،
سبز گردد هر کجایی سایه ها در روی راه.
سعی کمتر کن برای شهد، که از شهد خود
خانه ویران است زنبور عسل هر سال و ماه.
حقتلاشی خلق را چون حلقه در حلقش شود،
از صوابی گر سخن گویی، شود آخر گناه.
به گمونم باید یه دفترچه یادداشت برای خودم تهیه کنم تا همیشه همراهم باشه و چیزی که در لحظه تجربه‌اش می‌کنم یا به ذهنم میرسه رو به صورت کلیدواژه ثبت کنم. اصلا نمی‌دونم اون انرژی اولیه رو از کجا آوردم که اینقدر مفصل شروع کردم. شاید به خاطر این بود که قبلش هیچی نگفته بودم و یه سری حرف‌ها تلمبار شده بود. شایدم چون این روزها اتفاق معمولی خاصی برام نمی‌افته تا یادم بمونه که بخوام ثبتش کنم، در صورتی که مطمئنم می‌افته و اون لحظه برام حس خاصی داره. ش
کتاب‌هایی که شخصیت اولشون یه نوجوان باشه اکثرا بران جذابن. امشب کتابفروشی خیلی شلوغ شد. بدم میاد از خودم که هی اینجا هرشب یه کتاب می‌خونم و نمیخرمشون. حس می‌کنم احوالات پسا خوندن کتابام روی برگه‌هاش میشینه و شاید یکی خوشش نیاد. زندگی فقط اونجاش جذابه که مشتری چندشب پیش برگرده شمارتو به یه بهونه بگیره و دعوتت کنه سینما. یا اونجا که بزنی پس گردن یه بچه ظرف غذاش که تا لبه انار دون شده هست رو بگیری و بری یه گوشه بخوری. چقدر دلم واسه اینجا نوشتن
گوشه گیری کودک چه علتی دارد؟
بخش کودک- درون گرایی و گوشه گیری برای آینده کودک بسیار مضر است . اگر کودکی برون‌گرا بوده، اما حالا به طور ناگهانی گوشه گیر شده باید علت یابی شود که این مشکل از کجا آغاز شده است
به ادامه بروید
ادامه مطلب
۳- دستهای گوشه دار :وقتی که دست گوشتی و مچ دست ضخیم و کلفت و کف در قسمت پائین وسیع و هر چه بطرف انگشتان بالا میرود وسعت آن کم شود و نوک انگشتان نیز دارای گوشه باشد ، گوشه دار نامیده میشود .اشخاصیکه دارای دستهای گوشه دار میباشند آزادیخواه و شورش طلب و هر کاری را قبل از فکر انجام میدهند، خوشگذران و اجتماعات و دسته بندیها و مسافرت را دوست دارند .
 
به طور کامل نوشته نشده است!
پدر اندر پدر اندر پدرم نوکرتست
افتخارم همه این است سرم نوکر تست
بسته ام شال عزا را به سر کودک خود
باشد آقا که بگویم پسرم نوکر تست
مادرم شیر غم عشق ترا داده به من
هرچه دیدیم به شهر و سفرم نوکر تست
همه ی هستی ما بسته به الطاف شماست
این دل محتضر و مختصرم نوکر تست
دخترانم همگی گریه کن داغ توام
افتخاری است چنین مفتخرم نوکر تست
اشک می ریزم و با داغ شما دمسازم
پدر اندر پدر اندر پدرم نوکرتست
اندر احوالات دیوانگی...
این عکس برایم یادآور یک روز عجیب است...
یک پیاده روی طولانی... یک عصبیت عجیب... یک سوال بزرگ!
این روزها سخت بیمارم. کسی نمی‌داند داستان چیست...
خودم می‌دانم و کسی نمی‌داند.
خودم نمی‌دانم و همه می‌دانند.
داستان سنگینی بار است و شانه‌های بی طاقت...
و حقیقتا مصداق ظلوما جهولا هستم.
راستی امروز قسمت شد برای مادرم نوکری کنم...
نشسته بودم یک گوشه. فکر می‌کردم بنشینم و مثل خانم‌ها برایم چای بیاورند، شیرینی...
گفتم حبّ جا، حبّ نشس
آن ۸.۵ ساعت اختلاف زمانی که بین تهران و تورنتوست را یادتان هست؟ 
بالاخره کار دستمان داد
صبح بیدار شدم و در عوالم بین خواب و بیداری دیدم جایی نوشته چند نفری در مراسم تشییع جان دادند
باورم نشد
 
بعد آن ۵ساعتی را که ما در حالت آماده باش جنگی به سر بردیم،‌شما خواب بودید و ما خدا خدا میکردیم همه چیز وقتی شما از خواب بیدار شده‌اید به خیر گذشته باشد
به خیر که ختم نشد اما زبانه شرش کوتاه شد و همان موقع ها که ۴۵ دیوانه توییت کرد All is well، شما هم کم‌کم چ
قاصدک سوخته | فرزانه رجبی
نام رمان:#قاصدک_سوخته
نویسنده: فرزانه رجبی
ژانر:عاشقانه ، اجتماعی
خلاصه رمان قاصدک سوخته:
دانلود رمان قاصدک سوخته؛ داستان در مورد دختری شهرستانی را روایت می کند که به تهران اومده که با کار کردن بتونه خرج خودش را در بیاره که در شرکت خدماتی که مشغول کار شده به مهمانی فرستاده میشه و در اون مهمانی متوجه میشه کسی قصد کشتن یکی از مهمان های که در اون جمع حضور دارند را داره
 
 لینک دانلود رمان قاصک سوخته :
دانلود رمان قاصدک
دیگه به سبک نوشتن نویسنده ی کتابی که دارم می خونم عادت کردم.می تونم به جرئت بگم جزو کتاب های مورد علاقه ی منه. :) با این حال دلم برای شخصیت اصلی دوم کتاب می سوزه.بیچاره معلومه که تنهاست.خب به هر حال کسانی که خیلی دوستش دارن الان اطرافشن. :) حدود 50 صفحه ی دیگه به پایان کتاب مونده و من از همین الان احساس می کنم که دلم برای شخصیت های کتاب تنگ می شه. :) دیروز فهمیدم که کتابی که دارم می خونم هنوز ادامه داره و ادامه اش توی دوتا کتاب دیگه است.متاسفانه دو کتا
کمی ناامیدمدوست داشتم شجاعت داشتم و ترس از روبه رویی با موانع و مشکلات رو کنار میذاشتم میرفتم دست به عمل میزدمبا قدرت تمام کارهارو انجام میدادمتا از خجالتِ عذاب وجدانی که این روزا(شایدم خیلی وقته) بابت تنبلیم دارم دربیام.این چند روز یکم جدی تر دارم درس میخونم تا ارزوهام فقط ارزو نباشه
دلم نمیخواد فقط رویا ببافم دلم میخواد اینهمه فکر و خیال که دارم یه جایی یه زمانی رنگ واقعیت پیدا کنهمیخوام راهی پیدا کنم که در ورای این چهار دیواری لذت زندگی
۱) اندر احوالات خوابگاه مسوول خوابگاهی داریم که می فرمایند شب یا تا ۹ و نیم خوابگاه باشید یا اگر تاخیر زیاد دارید کلا نیایید همونجایی بمونید که بودید ... این جوری با این قوانین ناقص مراقب بچه های مردم هستن ... خب آدم حسابی وقتی مادر و پدر من راضی هستن و در جریانن که کجا بودم چرا نباید بیام سرمو رو بالشت اتاق خودم بزارم ۲) زمزمه هایی از اضافه شدن یک دانشجوی انتقالی به بخشمون داریم، مثل پارسال؛ امیدوارم امسال استادامون، ما دانشجوها رو هم از خودشو
سر گرمی مردم از طریق رسانه، اخبار و روزنامه ها و تصویب قانون های نادرست نه تنها حکایت این روزهای جامعه ما است بلکه سالها است که مردم ما اینگونه سرگرم شده اند.
زمانی با اخبار فوتبال اندر احوالات فلان مربی خارجی یا بازیکن فوتبال که میلیاردها تومان پول دریافت کرده و قهر کرده و رفته! و حالا مسئولین ما هواپیما می فرستند تا بیاید یا خودشان به دنبال او می روند!
زمانی با چند برابر شدن قیمت مسکن و خودرو توسط دلالان!
زمانی با نرخ ارز و طلا!
 زمانی با
نتونستم، هرکاری کردم نشد، دلم آروم نگرفت،
صبح پاشد واسه خودش رفت شرکت، فقط رو‌ در یخچال یادداشت گذاشته بود که: برگشتم ناهار میریم بیرون...
ته بخشش واسه آروم کردنم روز‌سالگرد مهسا همین بود :(((
ولی بس نبود...
به فرزانه زنگ زدم گفتم بریم سالگرد، باور نمی کرد بابا اجازه داده، گفته بود به خاطر من اونم نمیره، گفتم بیا بریم اجازه داد ، دروغ گفتم.
مهسا می دونم چقد زجر کشیدی مامان باباتو بالاسر قبرت دیدی، کنار هم! منم اندازه تو عذاب کشیدم، ازشون متنفر
دو روز دیگه کنکوره اندر احوالاتم بگم واقعیتش اینکه داره قلبم میاد تو
دهنم برام مهمه چون زندگیم قراره تغییر کنه من هر جوری هست باید برم
بیوتکنولوژی پزشکی .خنده های اونو یادم نرفته وقتی گفتم من علاقه ی اصلیم
اینه اشتباهی اومده بودم .بعدش سرد شدیم باهم من دور شدم چون نیازی نمیدیدم
بمونم البته دیگه دلیلی هم نداشتم .همیشه تصورم از رفتن اینکه یا آدم
میمونه یا میره برا همیشه !ولی رفتن برا همیشه واقعا سخته انتظار رو به
همراه داره دلتنگی رو !مث من
دیروز به خاطر مراسم عزای پسرخالم ، عمه ها و عموهام و ..اومدند ، جایی که منتظرشون بودیم درست آرامستان قرار داشت ، ما پیاده شدیم و فاتحه به دایی دادیم ، ما زیاد میریم اما وقتی اونها اومدند متوجه شدم آخرین زمانی که سر خاک دایی اومدند ۳۶ سال گذشته !!! 
زمان بسی طولانی ... اونجا بود که زن عموم گفت من یک خواهر ۹ ساله داشتم که اونم اینجا خاک شده ، حتی یکبارم سر خاکش نیومده بود ، هرچند نتونست سر خاکش بره در سرمای سوزناک اما دلش براش تپید . 
دارم فکر میکنم ب
سر گرمی مردم از طریق رسانه، اخبار و روزنامه ها و تصویب قانون های نادرست نه تنها حکایت این روزهای جامعه ما است بلکه سالها است که مردم ما اینگونه سرگرم شده اند.
زمانی با اخبار فوتبال اندر احوالات فلان مربی خارجی یا بازیکن فوتبال که میلیاردها تومان پول دریافت کرده و قهر کرده و رفته! و حالا مسئولین ما هواپیما می فرستند تا بیاید یا خودشان به دنبال او می روند!
زمانی با چند برابر شدن قیمت مسکن و خودرو توسط دلالان!
زمانی با نرخ ارز و طلا!
 زمانی با
امروز ارائه داشتم.
کار پروژه‌مون رو باید برای اساتید ارائه میدادم. 
انقدر درگیر کار بودم که داغون شدم اصلا.
دلشوره رتبه‌ها بگیر نگیر داشت، هی یادم میومد دلشوره میگرفتم، هی یادم میرفت درگیر کار میشدم!
حالا فکر کن وسط ارائه به محض اینکه آقای دکتر مشغول حرف زدن با اساتید شد زدم سایت سازمان سنجش. نتیجه نیومده بود.
وسط ارائه یکی از همکارها علامت داد: نتایج!
منم علامت دادم: نیومده! :))
باز علامت داد: چرا اومده.
فقط منتظر فرصت بودم. 
تا یه لحظه مجال پی
حس میکنم امسال مادرانه‌تر در آغوشتم :) 
و خب این یه دنیاست . . . 
 
الحمدلله که مادرمی.
 
بزودی به شکرانه این حس، یه نماهنگ میسازم برای شما، حضرت مادر جان
به مدد امیرالمومنین . . . 
این حس اینقدر زیباست
که اگر خیلی چیزها رو ازم بگیری و همین یه دونه رو بدی، احتمالا بیارزه :)
فرزانه تسلیم آن چیزیست که لحظه‌ی حال برای او به ارمغان می‌آورد.
او می‌داند که بالاخره خواهد مرد
و به هیچ چیز وابستگی ندارد.
توهمی در ذهنش وجود ندارد
و مقاومتی در بدنش نیست...
او درباره‌ی عملش فکر نمی‌کند؛
اعمال او از مرکز وجودش جاری می‌شوند.
به گذشته‌اش نچسبیده،
پس هر لحظه برای مرگ* آماده است....
همانطور که دیگران پس از یک روز کاری سخت، برای خواب!
 
------------------------------
پ.ن.1: من فرزانه نیستم...!
پ.ن.2: از کتاب "تائو ت چینگ"، نوشته‌ی "لائو ت سه"
* مرگ
فکرش را بکن ...یک بار دیگر ....فقط "یک" بار دیگر بتوانم گوشه ی بین الحرمین در آغوشت آرام بگیرم .....من طمع نمی کنم ...حرف قبه و شش گوشه و حرم را نمی زنم ....من همان گوشه ترین گوشه ی بین الحرمین را میخواهم که برای من امن ترین جای دنیاست . . . کنار همان قفسه ی دعا که خواب تمامش را گرفته بود ....اگر هم شد ،اگر اگر اگر که شد ؛؛؛برای ثانیه ای نفس کشیدن گوشه ی حیاط نجف ...و من دیگر به از این جا به بعدش فکر نمیکنم...میترسم به فکرم اجازه ی رویا پردازی بدهم !میترسم خو
جایگاه طرح های CDS در نظام رشد و توسعه شهری فرزانه پورحیدر شیرازی چکیده از زمان شکل گیری برنامه ریزی شهری به مفهوم امروزی آن، بیش از یک قرن می گذرد و در این مدت اصول روش های آن تغییرهای زیادی داشته استبا نگاهی به سابقه طرح های شهری و برنامه ریزی های گذشته مشخص می شود که طرح های جامع و تفصیلی و نیز طرح های ساختاری و راهبردی، هر یک تا مدت زیادی شهرها را در گستره ی خویش قرار داده اند، ولی به مرور زمان از نقش و اهم




دسته بندی
سایر رشته ها

فرمت فایل
جایگاه طرح های CDS در نظام رشد و توسعه شهری فرزانه پورحیدر شیرازی چکیده از زمان شکل گیری برنامه ریزی شهری به مفهوم امروزی آن، بیش از یک قرن می گذرد و در این مدت اصول روش های آن تغییرهای زیادی داشته استبا نگاهی به سابقه طرح های شهری و برنامه ریزی های گذشته مشخص می شود که طرح های جامع و تفصیلی و نیز طرح های ساختاری و راهبردی، هر یک تا مدت زیادی شهرها را در گستره ی خویش قرار داده اند، ولی به مرور زمان از نقش و اهم




دسته بندی
سایر رشته ها

فرمت فایل
جایگاه طرح های CDS در نظام رشد و توسعه شهری فرزانه پورحیدر شیرازی چکیده از زمان شکل گیری برنامه ریزی شهری به مفهوم امروزی آن، بیش از یک قرن می گذرد و در این مدت اصول روش های آن تغییرهای زیادی داشته استبا نگاهی به سابقه طرح های شهری و برنامه ریزی های گذشته مشخص می شود که طرح های جامع و تفصیلی و نیز طرح های ساختاری و راهبردی، هر یک تا مدت زیادی شهرها را در گستره ی خویش قرار داده اند، ولی به مرور زمان از نقش و اهم




دسته بندی
سایر رشته ها

فرمت فایل
جایگاه طرح های CDS در نظام رشد و توسعه شهری فرزانه پورحیدر شیرازی چکیده از زمان شکل گیری برنامه ریزی شهری به مفهوم امروزی آن، بیش از یک قرن می گذرد و در این مدت اصول روش های آن تغییرهای زیادی داشته استبا نگاهی به سابقه طرح های شهری و برنامه ریزی های گذشته مشخص می شود که طرح های جامع و تفصیلی و نیز طرح های ساختاری و راهبردی، هر یک تا مدت زیادی شهرها را در گستره ی خویش قرار داده اند، ولی به مرور زمان از نقش و اهم




دسته بندی
سایر رشته ها

فرمت فایل
جایگاه طرح های CDS در نظام رشد و توسعه شهری فرزانه پورحیدر شیرازی چکیده از زمان شکل گیری برنامه ریزی شهری به مفهوم امروزی آن، بیش از یک قرن می گذرد و در این مدت اصول روش های آن تغییرهای زیادی داشته استبا نگاهی به سابقه طرح های شهری و برنامه ریزی های گذشته مشخص می شود که طرح های جامع و تفصیلی و نیز طرح های ساختاری و راهبردی، هر یک تا مدت زیادی شهرها را در گستره ی خویش قرار داده اند، ولی به مرور زمان از نقش و اهم




دسته بندی
سایر رشته ها

فرمت فایل
جایگاه طرح های CDS در نظام رشد و توسعه شهری فرزانه پورحیدر شیرازی چکیده از زمان شکل گیری برنامه ریزی شهری به مفهوم امروزی آن، بیش از یک قرن می گذرد و در این مدت اصول روش های آن تغییرهای زیادی داشته استبا نگاهی به سابقه طرح های شهری و برنامه ریزی های گذشته مشخص می شود که طرح های جامع و تفصیلی و نیز طرح های ساختاری و راهبردی، هر یک تا مدت زیادی شهرها را در گستره ی خویش قرار داده اند، ولی به مرور زمان از نقش و اهم




دسته بندی
سایر رشته ها

فرمت فایل
جایگاه طرح های CDS در نظام رشد و توسعه شهری فرزانه پورحیدر شیرازی چکیده از زمان شکل گیری برنامه ریزی شهری به مفهوم امروزی آن، بیش از یک قرن می گذرد و در این مدت اصول روش های آن تغییرهای زیادی داشته استبا نگاهی به سابقه طرح های شهری و برنامه ریزی های گذشته مشخص می شود که طرح های جامع و تفصیلی و نیز طرح های ساختاری و راهبردی، هر یک تا مدت زیادی شهرها را در گستره ی خویش قرار داده اند، ولی به مرور زمان از نقش و اهم




دسته بندی
سایر رشته ها

فرمت فایل
جایگاه طرح های CDS در نظام رشد و توسعه شهری فرزانه پورحیدر شیرازی چکیده از زمان شکل گیری برنامه ریزی شهری به مفهوم امروزی آن، بیش از یک قرن می گذرد و در این مدت اصول روش های آن تغییرهای زیادی داشته استبا نگاهی به سابقه طرح های شهری و برنامه ریزی های گذشته مشخص می شود که طرح های جامع و تفصیلی و نیز طرح های ساختاری و راهبردی، هر یک تا مدت زیادی شهرها را در گستره ی خویش قرار داده اند، ولی به مرور زمان از نقش و اهم




دسته بندی
سایر رشته ها

فرمت فایل
جایگاه طرح های CDS در نظام رشد و توسعه شهری فرزانه پورحیدر شیرازی چکیده از زمان شکل گیری برنامه ریزی شهری به مفهوم امروزی آن، بیش از یک قرن می گذرد و در این مدت اصول روش های آن تغییرهای زیادی داشته استبا نگاهی به سابقه طرح های شهری و برنامه ریزی های گذشته مشخص می شود که طرح های جامع و تفصیلی و نیز طرح های ساختاری و راهبردی، هر یک تا مدت زیادی شهرها را در گستره ی خویش قرار داده اند، ولی به مرور زمان از نقش و اهم




دسته بندی
سایر رشته ها

فرمت فایل
جایگاه طرح های CDS در نظام رشد و توسعه شهری فرزانه پورحیدر شیرازی چکیده از زمان شکل گیری برنامه ریزی شهری به مفهوم امروزی آن، بیش از یک قرن می گذرد و در این مدت اصول روش های آن تغییرهای زیادی داشته استبا نگاهی به سابقه طرح های شهری و برنامه ریزی های گذشته مشخص می شود که طرح های جامع و تفصیلی و نیز طرح های ساختاری و راهبردی، هر یک تا مدت زیادی شهرها را در گستره ی خویش قرار داده اند، ولی به مرور زمان از نقش و اهم




دسته بندی
سایر رشته ها

فرمت فایل
جایگاه طرح های CDS در نظام رشد و توسعه شهری فرزانه پورحیدر شیرازی چکیده از زمان شکل گیری برنامه ریزی شهری به مفهوم امروزی آن، بیش از یک قرن می گذرد و در این مدت اصول روش های آن تغییرهای زیادی داشته استبا نگاهی به سابقه طرح های شهری و برنامه ریزی های گذشته مشخص می شود که طرح های جامع و تفصیلی و نیز طرح های ساختاری و راهبردی، هر یک تا مدت زیادی شهرها را در گستره ی خویش قرار داده اند، ولی به مرور زمان از نقش و اهم




دسته بندی
سایر رشته ها

فرمت فایل
جایگاه طرح های CDS در نظام رشد و توسعه شهری فرزانه پورحیدر شیرازی چکیده از زمان شکل گیری برنامه ریزی شهری به مفهوم امروزی آن، بیش از یک قرن می گذرد و در این مدت اصول روش های آن تغییرهای زیادی داشته استبا نگاهی به سابقه طرح های شهری و برنامه ریزی های گذشته مشخص می شود که طرح های جامع و تفصیلی و نیز طرح های ساختاری و راهبردی، هر یک تا مدت زیادی شهرها را در گستره ی خویش قرار داده اند، ولی به مرور زمان از نقش و اهم




دسته بندی
سایر رشته ها

فرمت فایل
جایگاه طرح های CDS در نظام رشد و توسعه شهری فرزانه پورحیدر شیرازی چکیده از زمان شکل گیری برنامه ریزی شهری به مفهوم امروزی آن، بیش از یک قرن می گذرد و در این مدت اصول روش های آن تغییرهای زیادی داشته استبا نگاهی به سابقه طرح های شهری و برنامه ریزی های گذشته مشخص می شود که طرح های جامع و تفصیلی و نیز طرح های ساختاری و راهبردی، هر یک تا مدت زیادی شهرها را در گستره ی خویش قرار داده اند، ولی به مرور زمان از نقش و اهم




دسته بندی
سایر رشته ها

فرمت فایل
جایگاه طرح های CDS در نظام رشد و توسعه شهری فرزانه پورحیدر شیرازی چکیده از زمان شکل گیری برنامه ریزی شهری به مفهوم امروزی آن، بیش از یک قرن می گذرد و در این مدت اصول روش های آن تغییرهای زیادی داشته استبا نگاهی به سابقه طرح های شهری و برنامه ریزی های گذشته مشخص می شود که طرح های جامع و تفصیلی و نیز طرح های ساختاری و راهبردی، هر یک تا مدت زیادی شهرها را در گستره ی خویش قرار داده اند، ولی به مرور زمان از نقش و اهم




دسته بندی
سایر رشته ها

فرمت فایل
جایگاه طرح های CDS در نظام رشد و توسعه شهری فرزانه پورحیدر شیرازی چکیده از زمان شکل گیری برنامه ریزی شهری به مفهوم امروزی آن، بیش از یک قرن می گذرد و در این مدت اصول روش های آن تغییرهای زیادی داشته استبا نگاهی به سابقه طرح های شهری و برنامه ریزی های گذشته مشخص می شود که طرح های جامع و تفصیلی و نیز طرح های ساختاری و راهبردی، هر یک تا مدت زیادی شهرها را در گستره ی خویش قرار داده اند، ولی به مرور زمان از نقش و اهم




دسته بندی
سایر رشته ها

فرمت فایل
جایگاه طرح های CDS در نظام رشد و توسعه شهری فرزانه پورحیدر شیرازی چکیده از زمان شکل گیری برنامه ریزی شهری به مفهوم امروزی آن، بیش از یک قرن می گذرد و در این مدت اصول روش های آن تغییرهای زیادی داشته استبا نگاهی به سابقه طرح های شهری و برنامه ریزی های گذشته مشخص می شود که طرح های جامع و تفصیلی و نیز طرح های ساختاری و راهبردی، هر یک تا مدت زیادی شهرها را در گستره ی خویش قرار داده اند، ولی به مرور زمان از نقش و اهم




دسته بندی
سایر رشته ها

فرمت فایل
جایگاه طرح های CDS در نظام رشد و توسعه شهری فرزانه پورحیدر شیرازی چکیده از زمان شکل گیری برنامه ریزی شهری به مفهوم امروزی آن، بیش از یک قرن می گذرد و در این مدت اصول روش های آن تغییرهای زیادی داشته استبا نگاهی به سابقه طرح های شهری و برنامه ریزی های گذشته مشخص می شود که طرح های جامع و تفصیلی و نیز طرح های ساختاری و راهبردی، هر یک تا مدت زیادی شهرها را در گستره ی خویش قرار داده اند، ولی به مرور زمان از نقش و اهم




دسته بندی
سایر رشته ها

فرمت فایل
امروز پیام‌داد دهنت سرویسسسس فلانقد پول گوشی دادم 
وبهش گفتم ب منچه خودت جوگیر شدی گفتی گوشی بگیرم؟ 
منم گفتم فلان مدلا خوبن وقیمتشونم مناسبه ن اینکه بری شیائومی
مدل بالا بگیری 
بعد گف رز سفید و قرمز گرفته بودم واسش،بردمش جیگرکی،بعدم
رستوران و کلی دور زدیم حالش بهتر شد ولی بازم تو خودش بود
خاک برسر خرم ک نفمیده بودم ک منو دوس داره واقعا
بعدم ب من گف هی الوچه بندری ب حرفات گوش دادم همشو عمل
کردم 
گفتم افرین راضیم ازت میگه فقط ده میلیون امرو
کمی ناامیدمدوست داشتم شجاعت داشتم و ترس از روبه رویی با موانع و مشکلات رو کنار میذاشتم میرفتم دست به عمل میزدمبا قدرت تمام کارهارو انجام میدادمتا از خجالتِ عذاب وجدانی که این روزا(شایدم خیلی وقته) بابت تنبلیم دارم دربیام.این چند روز یکم جدی تر دارم درس میخونم تا ارزوهام فقط ارزو نباشه
دلم نمیخواد فقط رویا ببافم دلم میخواد اینهمه فکر و خیال که دارم یه جایی یه زمانی رنگ واقعیت پیدا کنهمیخوام راهی پیدا کنم که در ورای این چهار دیواری لذت زندگی
C.A.T آزمون اندر یافت کودکان فرمت فایل دانلودی: .zipفرمت فایل اصلی: pdfتعداد صفحات: 18حجم فایل: 762 کیلوبایت قیمت: 17000 تومان 
دانلود پرسشنامه با موضوع C.A.T آزمون اندر یافت کودکان ، 
در قالب pdf  و در 18 صفحه، شامل :
 
فهرست مطالب : 
راهنمای آسمون انذر یافت کودکان
تعبیر وتفسیر آزمون
موضوع اصلی
قهرمان اصلی
خود پنداری
اشخاص، اشیاء ویا شرایط مطرح شده
اشخاص، اشیاء ویا شرایط حذف شده
مفهوم محیط
تعارض های شاخص
دفاع های اصلی
شذت سوپر ایگو
یکپارچگی ایگو
 
پردا
امروز، سیزده فروردین ۹۹، برداشتیم با برابچ و فامیل زدیم بیرون. (فامیل چهارنفرن)
به دورترین جای ممکن هم رفتیم
هر کدوم‌مون  با اون یکی ۳۰ سانت فاصله داشتیم
داداشم چادرو برداشت اورد باز کرد.
یه عده هم رفتن زیر انداز انداختن و نشستن
من فقط بالا سر سبزه‌ها واستاده بودم که کسی گرهشون نزنه.
خو بگو بچه حالا کی خواست گره بزنه
شخصا اعتقادی به گره زدن سبزه ندارم من:/ افتادن به جون طبیعته فقط
اما هنوزم نمیدونم براچی گره میزنن
بگذریم
بعد داداشیم رفت توپ
درشب جمعه نگارچشم گریان دیدنی است/اشکها اندر وصالش دُرغلطان دیدنی است/گاه اندر یک عبادت عشق ایزد پرفروغ/نیمه ی شب معرفت درکوی رحمان دیدنی است/یک زمان از خشیت حق اشک جاری میشود/مشکلات شیعه آنجا هست آسان دیدنی است/ازولای آل احمد دل شود باران شوق/باولایت تا شهادت سوی ایمان دیدنی است/یک زمانی هم مجسم کربلابرعاشقان/گریه برغمهای زینب مثل باران دیدنی است/درمسیرحق پرستی اشک طوفان میکند/گریه ازروی بصیرت بهرانسان دیدنی است/از فراق و عشق مهدی شیعه گ
*دختر 20 ساله به علت درد شدید شکم و با شک به پارگی کیست تخمدان بستری
شد و در آزمایشات و سونوگرافی انجام شده نهایتا تشخیص بارداری خارج رحمی
داده شد...
حال و احوال و شوک مادرش شد یکی از اون خاطرات ماندگار گوشه ی ذهنم برای همیشه!
*شاید هایلایت ترین اتفاقات دومین کشیک زنانم همین دوتا سقط دم آخری
باشن...یکی القای سقط در زنی که توی سونوگرافی جنینش آنومالی نشون داده بود
و توی ظاهر جنین دفع شده هم این آنومالی ها واضحا قابل تشخیص بودن...و یکی
هم اون زنی ک
سبط پیغمبر تویی یا مجتبیزاده حیدر تویی یا مجتبینور چشم فاطمه دخت نبیحامی مادر تویی یا مجتبیدر سپهر پر فروغ پنج تنچارمین اختر تویی یا مجتبیخوبی خوبان همه اندر تو جمعکان سیم و زر تویی یا مجتبیسرور اهل جوانان بهشتبر کریمان سر تویی یا مجتبیخانه ات را در به روی خلق بازاجود و اکبر تویی یا مجتبیبا فقیران حشر و نشرت بی نظیرلطف را مظهر تویی یا مجتبیچهره ات یادآور ختم رسلبا شکوه و فر تویی یا مجتبیدر شجاعت برتر از وصف و بیاناز یلان برتر تویی یا مجتبید
اندر نمازجمعه باران رحمت آید/باگوهربصیرت تقواوعزت آید/روح نمازجمعه باشد ولایت ودین/درآن شکوه مردم گلبانگ وحدت آید/هر ظهرجمعه خواند مارابه خودمصلا/برسفره فقیران بسیاربرکت آید/داردثواب حج وصدعمره ای نمازش/بر قلب شیعیان هم گنج ولایت آید/از خطبه های نابش دشمن هراس دارد/برمسلمین عالم هردم بصیرت آید/باشد قرارگاه تقوا وروح اخلاق/درجمعه بهر شیعه توفیق طاعت آید/اندر نمازجمعه زینت بنام مهدی است/بهرظهور مولا برقلب همت آید/
در ایامی نه چندان پیش از این تر        سه خواهر بودی اندر شهر دختر
دو خواهر از یکی دیگر بزرگتر            یکی کوچکتر از آن هر دو خواهر
پدر بر هر سه عاشق تر ز مجنون         به عشق دختر کوچک که برتر
ز عشق بیش او بر دخت کوچک          دو خواهر دوست تر میداشت مادر
پدر چون رخت از این دنیا بدر کرد      حکومت گشت اندر دست مادر
ز ثروت آن دو خواهر را فزون داد       نصیب دختر کوچک که کمتر
چو آن دختر برفت از پیش مادر          به شوهر خار شد زآن کار مادر
تمام عمر با ای
انسان سر تا پا مجموعه‌ای است از احساسات و احوالات پیچیده. شده حتا خودتان هم نتوانید خودتان را درک کنید؟ شده از خودتان بترسید؟ شده مجموعه‌ی رفتارها و احساسات و حرف‌هایتان را بگذارید کنار هم و تنها به تناقض برسید؟ شده. حتما شده. ما، همه‌ی ما با وجود تفاوت‌هایمان خیلی به هم شبیه ایم.می‌گویند از افسردگی‌تان حرف بزنید ولی بعضی چیزها را نمی‌شود گفت. شاید فکر کنید اگر گوینده یا نویسنده‌ی خوبی باشی بشود اما نه، بعضی چیزها را حقیقتا نمی‌شود گف
انسان سر تا پا مجموعه‌ای است از احساسات و احوالات پیچیده. شده حتا خودتان هم نتوانید خودتان را درک کنید؟ شده از خودتان بترسید؟ شده مجموعه‌ی رفتارها و احساسات و حرف‌هایتان را بگذارید کنار هم و تنها به تناقض برسید؟ شده. حتما شده. ما، همه‌ی ما با وجود تفاوت‌هایمان خیلی به هم شبیه ایم.می‌گویند از افسردگی‌تان حرف بزنید ولی بعضی چیزها را نمی‌شود گفت. شاید فکر کنید اگر گوینده یا نویسنده‌ی خوبی باشی بشود اما نه، بعضی چیزها را حقیقتا نمی‌شود گف
به نام خدا
در بزرگداشت اول اردیبهشت که روز سعدی نام گرفته است
 
در وصف سعدی علیه الرحمه
حجره داری تو به بازار شکر؟
یا فروشی به فلان تیمچه زر؟
از ختن مشک به انبان داری؟
یا گلاب است تو را از قمصر؟
جای واژه نکند یک خرمن
سبزه داری و گل اندر دفتر؟
که متاعت بود این سان عالی
بار نقل است تو گویی،همه تر
سعدیا روی سخن با تو بود
که درخشی همه جا مثل قمر
چه نکونامی و نامیرایی
چلچراغی بر اصحاب نظر
هر دو باغ سخنت از گل پر
و اندر آن نغمه سرا مرغ سحر
چشمه جاری و هو
به نام خدا
در بزرگداشت اول اردیبهشت که روز سعدی نام گرفته است
 
در وصف سعدی علیه الرحمه
حجره داری تو به بازار شکر؟
یا فروشی به فلان تیمچه زر؟
از ختن مشک به انبان داری؟
یا گلاب است تو را از قمصر؟
جای واژه نکند یک خرمن
سبزه داری و گل اندر دفتر؟
که متاعت بود این سان عالی
بار نقل است تو گویی،همه تر
سعدیا روی سخن با تو بود
که درخشی همه جا مثل قمر
چه نکونامی و نامیرایی
چلچراغی بر اصحاب نظر
هر دو باغ سخنت از گل پر
و اندر آن نغمه سرا مرغ سحر
چشمه جاری و هو
آرامش ماه خدا اندر ولای حیدراست/الطاف بیحد خدا بهرعطای حیدر است/حیدر مددکن دائما گنجینه رب وا شود/اینک ولایت محوری درآن رضای حیدراست/زمزم زچشم شیعیان از غربت مولاچکد/گنج فصیلتهای دین از آن صفای حیدراست/قرآن دعا ومعرفت حاصل به قلب مومنین/اندر سحرباگریه ای درآن نوای حیدراست/افطارهم وقت اذان داردصفای دیگری/گنج سعادت شیعه رااندردعای حیدراست/وقت ظهورمهدوی آید به ناگه درزمین/شیعه همیشه مفتخر چونکه گدای حیدراست/
بایادمهدی جمعه ها آرامش دل میرسد/کشتی دین مصطفی بالای ساحل میرسد/آموخته برماخداهر دم ولایت محوری/باعشق مهدی دلبری سرفصل کامل میرسد/اشکی چکان باندبه ات تاهرگره راواکند/زمزم به چشم شیعیان برقلب واصل میرسد/آمادگی کامل شود اندر رکاب نائبش/پایان برظلم وستم یاهرچه باطل میرسد/اندر نمازجمعه ها گنج بصیرت باولاست/باوحدت و فرزانگی عزت به محفل میرسد/ایران اسلامی ما دارد شکوهی جاودان/هردم سلامی برامام خوب وراحل میرسد/یک لشکری آماده محو تمام دشمنان/
                         اتوبار اندر گو 
                          22173179.              
     دااآهااابشرکت حمل ونقل اندر گو       
            متخصص  حمل اثاثیه منزل کالای اداری در تمام                   ل  حمل ونقل در تمام نقاط کشور.
                 شماره های تماس باربری  
             باربری اندرزگو 22173179     
شَ  
با.       هلال
        ااتنووبللش
             پپ
 د  شش
کتاب دفاع مقدس زیاد خوانده بودم. اما نه در موقعیتی که الان هستم.  و نه کتابی که خاطرات یک زن جوانِ همسر شهید باشد با موقعیتی مشابه با من از جنبه های مختلف... اوایل نمی‌دانم با چه انگیزه‌ای کتاب را سفارش دادم و با چه انگیزه‌ای از همسر خواستم با هم بخوانیمش. شبی ده صفحه را بلند و به نوبت برای هم میخواندیم. تقریبا دو سوم کتاب را خواندیم و از آن‌جا به بعد آنقدر بی‌تابی و گریه من بعد از خواندن زیاد بود که همسر از ادامه مسیر انصراف داد و من ماندم و ت
 
امید زیادی ندارم اما مشتاق دیدارم .
 
پسا کرونا فیلم علمی تخیلی یا ژانر وحشت یا درام ؟!
 
نمیدانم !
اما از دوران حال ...
فیلم بسیار بدساخت و زشت در ژانر دلهره . مثل شهربازی های ایران ! 
نمی دانی از دلهره ی ارتفاع دچار تهوع شده ای یا از ترس شکست جوش و پاره شدن تسمه و هزار کوفت غیراستاندارد دیگر !
 
خود ویروس مهیب و بی رحم و سمج یک طرف ؛ اوضاع بلبشو و قمر در عقرب و ناموزون و ناهماهنگ و کلا وضعیت خراب اندر خراب اندر خراب و ...مکان جغرافیایی هم یک طرف .
 
ا
شهاب،موجودی ترسو،بلاتکلیف،منزوی،زودرنج و جوگیر با تصمیم های احمقانه و همیشه پشیمان و سرخورده.
شهاب وقتی می‌فهمد فرزانه، دختری که به تازگی توجهش را جلب کره،قبلا یکبار از همسرش جدا شده،خوشحال می‌شود و بشکن می‌زند.با این تصور که من این همه عیب و ایراد دارم،این هم عیب او!پس به هم می‌خوریم.شهاب برای خودش جشن می‌گیرد،خوشحال از جدایی دیگری. یحیی می‌گوید ممکن است که فرزانه و همسر سابقش دوباره وارد رابطه ی قبلی شوند!احتمالش بالاست،پس باید بیخ
خب از اونجایی که میدونین من زندگی رو خیلی دوست دارم
و کاش بشه قبل مرگم کارایی که میخواستم همیشه انجام بدم رو انجام داده باشم
خب اینم لیست من
1. توی هر زمینه ای که حالا کنکور منو واردش میکنه تلاشمو کرده باشم و آدمی شم که به خودم افتخار کنم
( میخواد زبان باشه میخواد هنر باشه میخواد پیراپزشکی یا ... باشه )
2. مستقل شده باشم و خونه ای مطابق سلیقم و ماشین داشته باشم با یه سگ یا گربه خونگی
3. به زبان های انگلیسی و ( آلمانی یا فرانسوی ) و اسپانیایی تسلط داشت
احساس میکنم به سندرم کلکسیونر مبتلا شدم هرکتابی که دارم احساس میکنم کافی نیست و دلم میخواد برم چیزهاایی که بقیه دارند رو هم بخرن درصورتی که میدونم کتاب هایی که دارم کتاب های نسبتا خوبی ان و این منم که باید حداکثر استفاده رو ببرم .
 
همه چیز بیش از اندازه کند پیش میره اما من این روزها دوست دارم سرعت زندگیمو بالاتر ببرم  دلم میخواد صبح ها از خواب بیدار شم ورزش کنم صبحونه بخورم و متوقف نشدنی کار کنم اما نمیدونم چرا نمیتونم به اون حد ایده آل خودم
اون تعجب کرده بود چون حتی از خواسته های قلبی خود هم گذر کرده بود وآنچه امکانپذیر بود وآنچه امکانپذیر نبودرا ازهم تشخیص میداد باهوش ومنطقی شده بود وارمغان آن گذشتن افکارش از صافی بود که اورا به حقیقت نزدیکتر میکرد به حقیقت نسبی. البته کمی ایرادگیر به نظر میرسید وازبیرون گود دیگران را میدید اومیدانست که این از دور دیدن مشکلات نباید اورااز دیگران دور کند چون مشکلات رااز بیرون میدید آرامش عجیبی دراو موج میزدحتی دراوج سختی ها. او فرزانه ای بود
۱. ترس هر چه عمیق‌تر باشد درونی‌ترین قدرت ما را به حرکت وا خواهد داشت. هنگام ترس جسم نیز به حالت آماده باش در می‌آید. ... ترس وجود شما را مجهز میکند تا آن چیزی را که ما به آن نام "شکست" داده‌ایم به سرتان نیاید. پس ترس احساس بدی نیست، اما چون ناراحتی زیادی را بر سیستم عصبی تحمیل میکند بسیاری از مردم تمایلی به احساس آن ندارند. ... ترس در مواقع به جا احساس مفیدی‌ست. از ترس نترسید اما آن را محدود کنید. زیرا در غیر این صورت ترس شما را محدود خواهد کرد.
آن
کالبدم بدنم جسمم همون هست که سابق بود. ولی روحم ریزش کرده...
انگار یکی دست و پا داره اما لمس شده  و فلج هست.
یه بخشی از من نیست. احساس پیچکی رو دارم که دیوارش ریخته.
حواسم هست باید به خودم مسلط باشم و از خودم مراقبت کنم اما فرصت دلسوزی و آه و ناله به خودم ندم. 
به قول امیر وضعیت سفید : ( که چقدر شبیه بود احوالاتش به احوالات من) قوی باش مرد! 
چو زین بگذری مردم آمد پدید
شد این بندها را سراسر کلید
سرش راست بر شد چو سرو بلند
به گفتار خوب و خرد کاربند
پذیرندهٔ هوش و رای و خرد
مر او را دد و دام فرمان برد
ز راه خرد بنگری اندکی
که مردم به معنی چه باشد یکی
مگر مردمی خیره خوانی همی
جز این را نشانی ندانی همی
ترا از دو گیتی برآورده‌اند
به چندین میانجی بپرورده‌اند
نخستین فطرت پسین شمار
تویی خویشتن را به بازی مدار
شنیدم ز دانا دگرگونه زین
چه دانیم راز جهان آفرین
نگه کن سرانجام خود را ببین
چو کار
از قبیله باران: روایتی شاعرانه و دلنشین از زندگی و احوالات شیخ مرتضی زاهد
 
از قبیله باران : خسرو آقایاری، نشر سوره مهر
معرفی:
من ازآسمان می آیم. قطره ای بارانم وجزء آیت های خدای مهربان اگر دوست داری باران باشی باید با قطره قطره هایی که از آسمان می آید همراه شوی. پس بااین قطره همراه باش.
 
بریده کتاب(۱):
میوه های درخت، هرچه دست نیافتنی تر ودور از دسترس باشند، زیباتر وتحریک کننده ترند. مردم خیلی از وقت ها به میوه های دم دستی قناعت می کنند. آنها مثل
سلام
روزها اینقدر گرمه ولی باید وایساد باید با تمام حرف و حدیثا جنگید باید ربات تموم بشه باید پرینتر ساخته بشه باید کانال تحویل گرفته بشه و......
این روزا کارم فقط دویدنه  فقط دارم میدوم امروز به خودم اومدم دیدم صبح تا ظهره نشستم بگذرم
ولی تا روتخت بیمارستان بودم به این فکر کردم که دیدی حاج ممد دیدی مردنم زیاد سخت نیست یهو یه بشکن  و یاعلی  ولی کاری که عوض داره گله  چی چی نداره مام گله نداریم شکری خدا
تا چن وقت مجبورم شبا تنها باشم ولی خب  یاد
درشب جمعه نگارچشم گریان دیدنی است/اشکها اندر وصالش دُرغلطان دیدنی است/گاه اندر یک عبادت عشق ایزد پرفروغ/نیمه ی شب معرفت درکوی رحمان دیدنی است/یک زمان از خشیت حق اشک جاری میشود/مشکلات شیعه آنجا هست آسان دیدنی است/ازولای آل احمد دل شود باران شوق/باولایت تا شهادت سوی ایمان دیدنی است/یک زمانی هم مجسم کربلابرعاشقان/گریه برغمهای زینب مثل باران دیدنی است/درمسیرحق پرستی اشک طوفان میکند/گریه ازروی بصیرت بهرانسان دیدنی است/از فراق و عشق مهدی شیعه گ
اولش صدای آروم فرزانه بود که اومد تو کلاس و گفت آرش و پونه هم تو اون هواپیما بودن.
بعد لیست ایسنا بود که به امید "پیدا نکردنِ" این دو تا اسم و اسم‌های آشنای دیگه گشتم و همین که می‌خواستم به فرزانه بگم خبری ازشون نیست و خیالش راحت باشه، تو صفحه‌ی آخر، اسم‌هاشون به چشمم خورد.
بعد اسم اونا، همراه ۱۲ تا اسم دیگه بود که کانال دانشگاه اعلام کرد.
بعد دیدن استوری بچه‌های دانشکده بود و همون اسامی که هی تو استوری‌ها تکرار می‌شد.
بعد زمزمه‌های آدم‌ها
یک.
صبح که از خواب بیدار می‌شم، مثل اینه که اصلاً نخوابیدم. کمرم درد می‌کنه و احساس خستگی می‌کنم. امروز باشگاه ُ پیچوندم و خودم ُ برای قطار متلک‌های مامان آماده کرده‌بودم. ناگهان یادم اومد مامان توی ساعت ِ رفتن و اومدنم خونه نیست و سجده‌ی شکر به جا آوردم. 
 
دو.
با یه نفر آشنا شدم که خیلی من ُ یادِ دوران 15 تا 18 سالگی‌م می‌اندازه. همون دغدغه‌ها و بحث‌ها. به خاطر یکی از ریویوهام به‌م پیام داد و چندساعتی داشتیم با هم بحث می‌کردیم. خلاصه که
باسمه تعالیحاج قاسم سلیمانیمن نمی دانم چرا اشکم شده آبی رواناین خلوص حاج قاسم باعث حزنی چنانمن که باشم وصف او گویم سخن یا گفته ایاو قیامش چون حسین ابن علی در این زمانیاد او ،افکار او، چون راه زهرا و علی استمردم ایران چه زیبا پاس می دارند از آنعلت اصلی که شد باعث، شوی سردار دلدر خلوص است و ریاضت با درونت بی گماناو شهیدی دیگر از یاران جدش کربلاسید و آقای ما باشد قاسم در میاندر قیاس کشتگان کربلا، عاجز منمآنچه ماند از جسد ،انگشتر جدش چه سانوعده

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها